کد مطلب:305520 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:336

احترام به شخصیت همسر
اصحاب همگی پروانه وار گرداگرد وجود رسول الله(ص) حلقه زده بودند تا از سخنان زیبا و شیرین و دستورالعملهای معرفتآفرین پیامبر در باره شیوه زندگی و روش برخورد با همسر بهره جویند. ناگاه چهره به نور نشسته رسول اكرم(ص) نگاه اطرافیان را به سوی خود كشانید و سخنان كوتاه و جامع او كه به طور شمرده و با آهنگی زیبا ادا می شد، شروع گردید:

(برادرم جبرئیل به من خبر داد و همواره سفارش زنان را می نمود، تا آنجا كه من گمان كردم برای شوهر جایز نیست كه به زنش اف بگوید... شما مردان زنان را به عنوان امانت خدایی گرفته اید. [1] بهترین شما مردی است كه با زنش خوشرفتار باشد و من از همه شما بیشتر به زنانم احترام می گذارم و خوش رفتارترم.

مرد مسلمان بعد از اسلام، بهره ای برتر از همسری مسلمان با این صفات نبرده است آنگاه كه به او می نگرد مسرت بخش او و در برابر امرش مطیع و در غیابش حافظ ناموس خود و مال شوهرش باشد. [2] زنی كه به شوهر خود اذیت كند و به او احترام نگذارد نماز و هیچ یك از اعمال او به درگاه خدا قبول نمی شود، اگر چه شب و روز را با نماز و روزه بگذراند، برده آزاد كند، مال در راه خدا انفاق نماید، تا آن كه شوهرش از دست او راضی شود. [3] هر مردی كه به صورت همسرش یك سیلی بزند، خداوند عزوجل به مالك دوزخ فرمان می دهد او را در جهنم هفتاد سیلی بزند.) [4] پس از پایان سخنان رسول الله(ص) مردی خدمت حضرت آمد و عرض كرد:

همسری دارم كه هر گاه وارد خانه می شوم به استقبالم میآید و چون خارج می شوم بدرقه ام می كند. زمانی كه مرا اندوهگین می بیند، می گوید: اگر برای روزی و مخارج زندگی غصه می خوری، بدان كه دیگری (خداوند بزرگ) آن را به عهده گرفته است و اگر برای آخرت اندوهگینی، خداوند اندوهت را افزون كند تا بیشتر به آخرت خود بیندیشی.

پیامبر اكرم(ص) فرمود: خداوند بر روی زمین عاملانی و كارگزارانی دارد و این زن یكی از عاملان خداست و او نصف پاداش شهید را دارد. [5] .


از خدا جوییم توفیق ادب

بی ادب محروم ماند از لطف رب


بی ادب تنها نه خود را داشت بد

بلكه آتش بر همه آفاق زد [6] .


كتاب زندگانی و صحیفه صفات همسران اسوه را كه می نگریم فاطمه زهرا(س) و امیر مومنان(ع) را در احترام به یكدیگر در مقامی برتر و چشمگیرتر می یابیم. زهرای مرضیه از آغازین روزهای كودكی در كنار مادر تا واپسین روزهای زندگی در خانه پدر، احترام به یكدیگر را فرا گرفته بود و در گفتار و رفتار او، امواج پر عظمتی از ادب موج می زد.

روزی كه علی(ع) به خواستگاری فاطمه(س) رفت، رسول الله(ص)، بدون آنكه در تصمیم گیری شتاب كند و یا نظر دختر خود را نادیده انگارد، نزد زهرا(س) رفته، ضمن ارزش و احترام برای راءی او، در باره چنین پیوند مقدسی با وی به مشورت پرداخت. فاطمه(س) نیز با شناختی كه از علی(ع) داشت، به پدر احترام شایانی كرده، رو به او نمود و گفت: یا رسول الله انت اولی بما تری ای رسول خدا! تو از من سزاوارتری كه اظهارنظر كنی. [7] پس از ازدواج نیز با همین شیوه ارزشمند نسبت به همسرش زندگی می كرد. هر گاه رسول الله(ص) از شوهر او پرسش می نمود، فاطمه(س) بدون آنكه شكوه و شكایتی از علی(ع) و زندگی او داشته باشد، با رویی گشاده و روحی پر نشاط عرض می كرد: علی(ع) بهترین شوهر است. [8] هرگاه احتمال ناراحتی همسر خویش را با سخنان خود نسبت به تهی بودن زندگی آنان از غذا، می داد، بی درنگ اندوهگین می شد و می فرمود:

(من از خدا آمرزش می طلبم و دیگر مرتكب این رفتار نخواهم شد.) [9] در صحنه های مختلف زندگی كه فاطمه(س) تصمیم قطعی بر انجام كاری داشت، چون از دیدگاه همسر خود آگاه می شد، آن را با كمال تواضع می پذیرفت و ضمن احترام به سخن امام(ع) به گفته او عمل می كرد.

پس از ماجرای تلخ سقیفه و اندوه جان فرسای فاطمه(س)، سران سقیفه برای جلب افكار عمومی به فكر چاره افتادند تا به گونه ای از حضرت زهرا(س) دلجویی نمایند. اجازه ملاقات از حضرت خواسته و تظاهر به جبران اشتباهات خود می نمودند. اما فاطمه(س) در تداوم یك مبارزه منفی و همه جانبه، هر گونه پیشنهادی را برای گفتگو و یا مصالحه رد می نمود و موضع اعتراض، سكوت و بیزاری خود را ادامه می داد.

روزی علی(ع) وارد منزل شده، رو به همسر رنجدیده خود نمود و فرمود:

فاطمه جان! خلیفه و عمر پشت در خانه منتظر اجازه ورود هستند، نظر شما چیست؟ و حضرت زهرا(س) با احترام خاصی نسبت به شوی عزیزش عرض كرد:

(علی جان! خانه خانه تو است و من همسر تو هستم، هر آنچه می خواهی انجام ده!) [10] این سخن را فاطمه زهرا(س) در حالی بر زبان آورد كه هنوز صوت سیلی در گوشهای او و صورت نیی بر پیكر او وجود داشت. در برهه ای دشوارتر از زندگی كه مردان مرد، توان خویشتن داری از دست داده، تنها به هدف اندیشیده تا از چنگال مصیبت رهایی یابند، فاطمه زهرا(س)، خروش و تلاطم دریای وجود خود را با عبارتی كوتاه از همسرش آرامش بخشید، چشم ادب بر پیام شوهر گشود و دست احترام بر سینه خود نهاد و به سوی خانه حركت كرد.

ماجرا از آنجا آغاز شد كه علی(ع) را به سوی مسجد بردند تا برای خلیفه از او بیعت گیرند. در ازدحام جمعیت، عمر، امام(ع) را با شمشیر برهنه تهدید كرد كه اگر با ابابكر بیعت نكنی گردنت را می زنم! در این هنگام حضرت زهرا(س) برآشفت و رو به ابابكر نمود و فرمود:

(سوگند به خدا اگر دست از علی برنداری، موی سرم را پریشان می كنم و گریبان چاك زده، كنار قبر پدرم رسول خدا می روم [و نفرین می كنم].) و به دنبال سخن خود دست حسن و حسین علیهماالسلام را گرفته به سوی تربت پدر حركت كرد تا در آنجا نفرین و ناله خود را سر دهد. ناگهان علی(ع) رو به سلمان كرده، فرمود: (سلمان فاطمه را دریاب، گویی دو طرف مدینه را می نگرم كه به لرزه در آمد، سوگند به خدا اگر فاطمه(س) موی خود را پریشان كند، گریبان چاك نماید و در كنار قبر رسول الله(ص) ناله و نفرین سر دهد، دیگر مهلتی برای مردم مدینه باقی نمی ماند و زمین همه آنها را در كام مرگبار خود فرو می برد.) سلمان شتابان و هراسان خود را به بی بی رسانید و گفت: خداوند پدرت را مایه رحمت جهانیان قرار داده است، خواهش می كنم به خانه برگرد و نفرین در حق مردم نادان مكن... علی(ع) مرا فرستاد و فرمود به شما بگویم به خانه برگردید و از ناله و نفرین خودداری كنید.

فاطمه(س) چون پیام امام(ع) را شنید فرمود: (اذا ارجع و اصبر و اسمع له و اطیع) [11] (اكنون [كه شوهرم و امام من، فرمان داده كه به خانه باز گردم] می روم، صبر می كنم، سخن آن بزرگوار را می پذیرم و از او اطاعت می كنم.) پس از آن چون شوهر مظلوم خود را نگریست فرمود:

(علی جانم! جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلاهای جان تو. ای اباالحسن! همواره با تو خواهم بود اگر تو در خیر و نیكی بسر می بری با تو خواهم زیست و یا اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی باز هم با تو خواهم بود.) [12] چنین صفت شایسته و اخلاق الهی در تمامی زندگی حضرت زهرا(س) وجود داشت و در لحظه های آخر حیات كه واپسین سخنان خود را برای همسر بزرگوارش بیان می كرد، با هاله ای از ادب و احترام در آغاز كلام خود، كنیه علی(ع) را كه نشان از احترام است بر زبان جاری می كند (یا اباالحسن) و یا در فراز دیگری از سخنان خویش، بدون آنكه به خواسته های خود رنگ دستور و امر دهد، (سفارش و توصیه) می نماید (اوصیك) و در جمله ای همراه با عشق و سوز همسرش را به خدا سپرده (استودعك الله) و به تمامی فرزندان خود تا قیامت سلام می رساند (و اقراء علی ولدی السلام الی یوم القیامه).


[1] مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوري، ج2، ص551.

[2] ر.ك: رافي، فيض كاشاني، ج3، ص117 مستدرك الوسائل، ج2، ص550.

[3] وسائل الشيعه، ج7، ص125 و 116.

[4] مستدرك الوسائل، ج2، ص550.

[5] همان، ج14، ص17.

[6] عرفان اسلامي، حسين انصاريان، بحث ادب (با تلخيص فراوان).

[7] بحارالانوار، ج43، ص99.

[8] بحارالانوار، ج43، ص132.

[9] نهج الحياه، محمد دشتي، ص21 و 22.

[10] بحارالانوار، ج28، ص227 الاختصاص، شيخ مفيد، ص181.

[11] نهج الحياه، ص147 و 148.

[12] نك: زهره الرياض، كوكب الدري، ج1، ص253 اعيان الشيعه، ج1، ص266 دلائل الامامه، ص42 احقاق الحق، ج10، ص454.